محل تبلیغات شما

دست پیچ



سلام

سال 76 سال خاصی بود، سال کنکور ما متولدین 57 و 58 بود، و البته بازماندگان از سال های قبل تر؛ آن سال ها در شروع نهضت افزایش سطح علمی جامعه کنکور بزرگترین سدی بود که یک دانش آموز را تبدیل به سرمایه علمی کشور یا سرباری برای آینده مملکت می نمود (البته در ذهن آن روزهای ما این تلقی غالب بود و تبلیغات هم همین را القا می کرد).

خلاصه آن سال ها چگونه گذشت بماند اما جلسه کنکور مرحله اول برای من یاد آوری خاصی دارد دوست عزیزم کاوه که الان در یکی از کشورهای غربی در حال زندگی است شب قبل کنکور خوابی دیده بود که من در همان رشته هوافضای دانشگاه مالک اشتر که می خواهم و خودش هم در رشته مکانیک دانشگاه صنعتی (اصفهان) قبول شده، صبح درب حوزه امتحانی همدیگر را دیدیم و آن خواب  را برای من تعریف کرد و بر آرامشی که آن روزها بیشترش را مدیون آقای مسگر زاده نامی بودیم را بیشتر نمود.

در شروع آن جلسه نظر سنجی را که دادند برای کم کردن استرس مکانی شروع به نوشتن وضعیت جلسه در برگه پشتی آن کردم: "جلسه سرنوشت سازی برای بسیاری از ما هاست استرس در حرکات و سکنات بعضی از ماها کاملا پیداست کاوه در نزدیکی من است و البته من و او شاید آرامترین این جمع هستیم بعضی از شدت استرس مدت هاست موهایشان را کوتاه نکرده اند و این در حالیست که ما به توصیه آقای هنرمند معلم هندسه عزیزمان دو روزیست به بازی و تفریح مشغولیم ."

دیروز سر جلسه امتحان اما من نفر آخر سالن بودم تقریبا بجز بعضی جوانتر ها هیچکس استرس نداشت و نکته جالب این بود که از موهای پرپشت و ژولیده تقریبا ربع قرن پیش خبری نبود و در عوض از انتهای سالن می شد کله های بسیار روشن و یا گاها نیمه روشن بسیاری را دید!

اولین نکته در هنگام پر کردن نظر سنجی همین بود که در نظرم خیلی خوش آمد

پی نوشت : این روزها در سلمانی از آخرین لحظاتی که آینه را برای دیدن پشت سر می گیرد و دایره کم موی پشت سرم پیدا می شودمتنفرم


سلام

چهارمین روز از پنجمین ماه سال 81 از قرن چهاردهم هجری در ترتیب خورشیدی، من و همسرجان شدیم زوج و خدا را شکر؛ فردای آن روز میمون و مبارک خدمت یکی از علمای بزرگوار شهر رسیدیم و این البته بیشتر به لطف همسر جان بود (برای سلامتی آن عالم بزرگوار که امروز در بستر بیماری است دعا کنیم)، وقتی به ایشان گفتم کمتر  از دو روز آینده قرار است مشرف شوم به عمره دانشجویی و شنیده ام هرکس در دیدن خانه کعبه 3 دعای مستجاب دارد چه بخواهم فرمودند 3 بار برای خودت و خانواده ات و بستگانت و همسرت و فرزاندان آینده ات عاقبت به خیری بخواه!!

البته بنده جوان آن روز  درک خودم در درخواست را ترجیح دادم و یک بار درخواست ظهور نمودم یک بار به توصیه ایشان عاقبت به خیری خواستم و سومی هم بماند که شخصی ترینش بود.

یکی دو سال گذشته از طریق یکی از وعاظ شهر که از نظرات همان عالم بزرگوار خبر می داد، مفهوم عاقبت به خیری در 5 مرحله زندگی را متوجه شدم و خدا را شکر کردم که در دو 3 مرحله شامل عاقبت به خیری هستیم انشا ءالله و دو سه مرحله باقی مانده البته سخت ترین مراحل زندگی است.(اگر کسی می خواهد به این 5 مرحله آگاهی پیدا کند می تواند به متون منتشره و صحبت های آیه الله مظاهری - که خدا او را حفظ کند- مراجعه کند.)

چند وقت گذشته بیشتر مطالعات آزادم در حوزه تاریخ و در حوزه تاریخ خاص مذهب اسلام و شیعه بوده است. وه که چقدر عاقبت به خیری مهم است چه بزرگانی که لیز نخورده اند.

همیشه فکر می کردم چه آدم های بدی بوده اند، آن‌ها که به سبط اکبر پیامبر یا مذل . گفته اند، و حال که شرح حالشان را در کتاب شیخ راضی آل یاسین - که حضرت  آقای جانباز با نام صلح امام حسن پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ ترجمه اش نموده اند- می خوانم،  و زمانه شان را درک می کنم؛ تنم می لرزد گویا امروز ما و دیروز ایشان خیلی شبیه شده؛ و وای که اگر من در آن زمانه بودم اگر جزو نامردمانی که به قول امام حسن دنیایشان را جلو رویشان قرار داده بودند نبودم، خدای ناکرده جزو همان مذل گویان می شدم؛ و وای! وای! وای! چه زمانه سختی بوده و چه زمانه خاصی داریم!!!!

و اکنون مدتی است که فقط می گویم  رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ


سلام

دلنوشته

لطفا تا انتها بخوانید بعد قضاوت کنید.

هرکه برای اربعین به کربلا می رود به زیارت خدا می رود،هرکه به سوی حسین قدم بر می دارد به سوی خدا گام بر می دارد.هرکه در این راه خرج می کند در راه خدا خرج می کند، هرکس عمرش را در این راه خرج می کند در راه خدا خرج کرده است.

هرکس خدایش را گم کرده است قصد زیارت اربعین کند.

حتی اگر نمی تواند سفر برودقصد کند، قصد اعم از عمل است.

زائر چون قصد سفر می کند زائر است، و تا باز می گردد هنوز زائر است، و تا هنوز از خانه بیرون نیامده زیارت مقبولش اتفاق افتاده؛ البته که به شرط معرفت*.

زائر بعد از این  زیارت مقبول کجا می رود؟ حرم ها را نشانه از کیست که او زیارت نکرده؟ چرا بر نمی گردد؟

آری زائر حسین از اینجا به بعد زائر خداست، قطره ای از امت اسلامی که بسوی جلوه گاه نور الهی در مضاجع شریف می رود و خودش بیشتر از همه می فهمد که دیگرنجف و کربلا و کاظمین و سامرا مساکن برکه الله1 و محل های معرفه الله هستند2، زیارت مضاجع شریف یعنی دیدن منارا فی البلاد3 و می بیند که ارکان توحید4 دلالتش کرده اند بر صراط اقوم 5،پس شهادت می دهد که :

أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ کَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلائِکَتُهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِیعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ، الْفَائِزُونَ بِکَرَامَتِهِ  6.

از اینجا دیگر در موج جمعیت امت واحده اسلامی فقط خدا را می بیند، و حسین (درود خدا بر اوباد) مگر جز جلوه گاه الهی چیست و کربلا مگر جز محل شناخت الله جای دیگریست؟

و مبادا امت واحده اسلامی را فقط در مسلمانان و شیعیان ببینی که هرکه به ندای حریت پاسخ بگوید جزو امت اسلامی است هرکس هل من ناصر حسین (درود خدا بر اوباد) راجواب گوید  وارد در این امت است و هرکس آزاده است عضو این امت است و از مذهبش نخواهند پرسید که هر آزاده ای را آمادگی اسلام است.

همه خوبان عالم، در پایان این زیارت با شکوهِ زائر  الله، تا خانه اش همراهی اش می کنند و اگر در این راه صدمه ببیند یا دنیای گذرا را ترک کند به سوی دیار باقی همه امت واحده اسلامی از ابتدای تاریخ تا انتها درودش خواهد فرستاد که گام در راه نا تمام همه فرستادگان الهی گذاشته و آنانکه به دیارشان  باز می گردند باید روشن کننده و بصیرت افزای این معنی در دیار خود باشند.



1و2و3و4و5و6 :فرازهایی از زیارت جامعه کبیره

پی نوشت 1: خدا بر درجات شهید حریرچیان عزیز بیافزاید که زیارت جامعه را زیارت هفتگی مان ساخت

پی نوشت 2: هرکه دارد هوس راه خدا بسم الله فرق نمی کند که خدایش را چه صدا می زند ایزد یا هروسپ خدا یا god یا الله یا Dieu یا یا աստված یا Tuhan یا حسینا یا 

دیدن فیلم دعوت مردم عراق از زایران ایرانی خالی از لطف نیست ( برای دیدن فیلم 

اینجا ر ا ضربه بزنید)


محمد رنجبر یک هفته تا حرکت به قصد زیارت اربعین انشاءالله


*. به توصیه و انتقاد صحیح بعضی دوستانی که مطلب را خواندند، و لطف نموده و تذکر دادند، با توجه به اینکه متنی که قبلا در این جا قرار داشت استنادی نداشت و دلنوشته محض بود، متن را عوض کردم تا دچار خطای بدعت و در این متن نشوم؛ و به تناسب یکی دو جای دیگر متن هم البته که تغییر کرده.

سلام

در حال نوشتن مطلب قبلی بودم که دخترم صدا زد و نقشه ای از جهان را که خریده و در اتاقش نصب کرده را نشانم داد.

از دو جهت خیلی خوشحال شدم

1- کلی نگری دارد که در میان خانم ها کم پیدا می شود.

2- این اخلاقش به خودم رفته و صد البته بزرگ شدنش را هم نشان می دهد.


سلام

سال 94 برادر همسر جان باید در بیمارستان امام خمینی تهران تحت عمل قلب باز قرار می گرفت، به همراه پدر و مادر همسرجان تهران بسر می بردم؛  روزی که قرار بود علیرضا را عمل کنند در بیمارستان امام خمینی - که معروف بود به بیمارستان پهلوی و داستان هایی درداخل آن از ساخته شدن برای زاده شدن فلان بچه شاه مخلوع و ملعون در میان بازدید کنندگان می چرخید و گویا غلط هم بود-  طبیعتا در پشت درهای بخش قلب منتظر اعلام خبر خوش عمل موفقیت آمیز بودیم  یکی از آسانسورها که اتفاقا خیلی هم بزرگ بود و تقریبا به بزرگی آن،‌آسانسور حمل نفر ندیده ام در بخش قدیمی بیمارستان بود که وجنات بیش از 50 ساله اش و رفت و آمد دایمی اش توجه را جلب می کرد آنجا به کلمه  ascenseur که روی صفحه کلید نوشته شده بود برخوردم (البته به نظرم کمی املایش با این کلمه ای که در اینترنت پیدا کردم فرق می کرد).

آنجا برای اولین بار به ذهنم خطور کرد آسانسور کلمه ای احتمالا فرانسوی است (بنیان بیمارستان را در داستان ساختمان به فرانسوی ها نسبت می دادند - اگرچه گویا توسط آلمانی ها بنا شده) و اصالتا یک کلمه ایرانی با نمای ذهنی چیزی که آسان حرکت می دهد نیست و از ابدائات فرهنگستان قبل یا بعد انقلاب مثل ترابری یا رایانه نیست!!

الغرض؛ در برنامه عصر که امشب پخش می شد میهمان محترم برنامه که شخص دانایی هم هست در صحبت هایش برای بهبود وضع فرهنگ عمومی کار نمونه هایی آورد و در آخر کار چند مثال آورد، شاهد مدعای اینکه ما ایرانی جماعت خیلی بدیم!! و در ادبیاتمان بجای کلمات سخت آسانی را ترجیح می دهیم و نشانه فرهنگ و نگاه غلط مان به کار است و الخ! مثلا گفت ما می گوییم فرودگاه عرب ها می گویند پروازگاه (مطار)، یا ما می گوییم بیمارستان عرب ها می گویند محل بهبود(مستشفی) و انگلیس ها می گویند elevator یا بالا بر و ما می گوییم آسانسور، و همزمان با دستش هم سریدن را نشان داد!!


همه ما و بالخصوص شخص خودم از این خطا مبرا نیستیم و لازم است در این زمینه بیشتر دقت کنیم.


پی نوشت:

خطای ایشان را گفتم لازم است به نکته زیبایی که ایشان در مورد کنوانسیون ها و پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی (FATF) گفت را هم اشاره کنم  نمی دانم چقدر با نظریه بازی ها و استراتژی غالب و مغلوب آشنا هستید،‌ ولی مطابق تحلیل زیبایی که ایشان ارایه داد، شما اگر به گروه ویژه اقدام مالی بپیوندید و محدودیت ها را بپذیرید تا اقدام مالی متقابل شروع شود با توجه به آنکه از طرف آمریکا تحریم شده اید نهایتا با ایالات متحده روبرویید و آنها هستند که باید تحریم مالی شما را برطرف کنند نه گروه ویژه اقدام مالی، که خوب تقریبا وضع مشخص است، ضمن آنکه شما راه های دور زدن تحریم ها برای فروش نفت و دیگر اقلام صادراتی را هم بسیار محدود کرده اید (از طریق نظارت بر تراکنش های مالی)، از طرفی اگر نپذیرید هم با همین مسئله تحریم های آمریکایی مواجه هستید و تا کنون مشکلی با اقدامات این گروه نداشته اید لذا پیوستن به این گروه و قبول کنوانسیون ها غلط است، یا به عبارت نظریه بازی ها پیوستن به گروه ویژه اقدام مالی، استراتژی اکیدا مغلوب است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها